رانـــــنـــده خـــــوب شــهـــر ما


راننده خوب شهر ما


یک اسکناس دویست تومانی و یک سکه پنجاه تومانی می دهم به راننده اتوبوس ، سکه آنقدر ریز و کوچک است که کف دستش گم می شود.

شرمم می شود معطل کنم برای گرفتن بیست و پنج تومان باقیمانده . سرم را می اندازم پایین و از اتوبوس دور می شوم . یکی از پشت سر صدایم می کند ، برمی گردم ، راننده است که از ماشین اش پیاده شده تا باقی پول مرا پس بدهد.

سکه بیست و پنج تومانی ای که کف دستم می گذارد ، بزرگتر از پنجاه تومانی کف دست خودش است . سر که بلند می کنم برای تشکر و چشمم که می افتد به چهره ی خسته و گرمازده اش ، تازه می فهمم چقدر انصاف او بزرگتر از شرم من است


نظرات 2 + ارسال نظر
خودم سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:18 ب.ظ http://sparrow.blogfa.com

خیلی قشنگ بود اتفاقا این ماجرا برای منم پیش اومد ولی من سکه 200 تومنی دادم و باقیشو یه اسکناس نوی نو (تازه) تحویل گرفتم

آورین

شادی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:24 ب.ظ http://shadiiii.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد