-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خردادماه سال 1395 03:56
وقتی نیستی آنچنان با خیالت سرخوشم که نبودنت را از یاد می برم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 خردادماه سال 1395 03:55
همه چیز را هم که تقصیر من بیندازی عاشق شدن من تقصیر تُست... از : عباس معروفی
-
حوای من
سهشنبه 11 خردادماه سال 1395 03:49
شما که سواد داری ، لیسانس داری ، روزنامه خونی با بزر گون می شینی، حرف میزنی ، همه چی می دونی شما که کله ت پره ، معلّم مردم گنگی و اسه هر چی که می گن جواب داری ، در نمی مونی بگو از چیه که من ، دلم گرفته؟ راه میرم دلم گرفته ، می شینم دلم گرفته گریه می کنم ، می خندم ، پا میشم، دلم گرفته من خودم آدم بودم ، باد زد و حوای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 تیرماه سال 1394 16:14
موقعی که مهرشو تو دلم میزاشتی به فکر دلتنگیاشم بودی دیگه خدا ؟؟؟ دلم تنگ میشه ! هر روز و هر لحظه .. بیشتر از قبل! احمقانس ولی هست !! مثل همه منم دارم زندگی میکنم ! درس میخونم ، تفریح میکنم ، خرید میرم ، کنار خونوادم ساعتای خوشی دارم ، دوستامو میبینم ولی دلم تنگ میشه .. خیلی زیاد ... انقدر که روزی نیست که چشممو باز کنم...
-
ا لکی
چهارشنبه 6 اسفندماه سال 1393 23:12
امروز خبر خاصی نبود، ولی الکی الکی روز خوبی بود... داشتم به همین الکی الکی فکر میکردم، میگم بعضیا الکی الکی میان تو زندگی آدم، الکی الکی یه مدت میمونن و نهایتاً در کمال تعجب خیلی راحت و الکی الکی از زندگیت میرن... و باعث میشن بعضی وقتا الکی الکی دلت بگیره ! الکی الکی...
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی ...
جمعه 1 اسفندماه سال 1393 21:55
خدایا برای گذراندون این روزای یخ زده بهمون صبر بده .. برای دوری از آدمایی که هیچ وقت از فکرمون بیرون نمیرن ولی از زندگیمون میرن .. الهه-دومینو زندگی
-
نتیجه این عشک
سهشنبه 23 دیماه سال 1393 20:29
همیشه میگفتی؛شاهی گدایی کن؛ ظالم بمون اما؛مظلوم نمایی کن... هرچی بدی کردی؛پای من بنویس؛ نتیجه این عشق؛ بازم مساوی نیست...
-
بیکاری ؛|
جمعه 19 دیماه سال 1393 12:30
اینجا بدیش اینه کار که نداری باید بشینی تو خونه تا فردا شه :| خسته شدم از دو روز تو خونه نشستن
-
سرمای یعهوعی
پنجشنبه 18 دیماه سال 1393 15:53
امروز و فردا هیچ کاری ندارم اینجا توی اتاق تنها نشستم، هوا اینقدر سرده و بدجور دلم چایی! میخواد... ولی نمیدونم اینجا چی کجاست که برای خودم چایی بزارم. میرم دَفتر بزرگ رو بیارم...
-
:|
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 20:41
قدر کسی رو داشتن رو وقتی میفهمی که تنها هستی قدر تنهایی رو هم وقتی که کسی رو داری :|
-
حالا هی بگید تهران خوبه
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 12:41
امروز ساعت 8 زدم بیرون ساعت 11 رسیدم شرکت لامرد میری بیرون هرجا بخوای بری بیشتر از 10 دقیقه نمیشه
-
امروز بابام وبلاگ :|
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 23:00
امروز وبلاگم باز بود داشتمم مینوشتم اتفاقا خوابم برد یهو بیدار که شدم دیدم بابام پای لپ تاپه هی وای
-
ای کاش ها
سهشنبه 16 دیماه سال 1393 14:31
کاش بجای اینهمه فکر کردن به آینده و به گذشته ، یه ذره هم توی حال زندگی میکردیم... توی حال، همین حالا، الآن...نیاز دارم بهش ! پ.ن: همون نوشتهه که داشتم مینوشتم
-
آهنگ جدید
دوشنبه 15 دیماه سال 1393 00:12
بعضی آدمای اطرافم فکر میکنن بود و نبودشون فرقی میکنه برای من، اتفاقا توی نبودشون بیشتر پیشرفت میکنم و بیشتر از خودم راضی ام. کلاً روحیه اینجور رفیق بازی هایی رو ندارم موزیک وبلاگم رو عوض کردم، خوبه مگه نه ؟
-
بالاخره
یکشنبه 14 دیماه سال 1393 23:46
بالاخره بعد از 14 ساعت حبس توی یه اتاق ساعت 11 و نیم شب برگشتم خونه. بدیش این بود که کار اونطور که میخواستم نشد و کل زحماتی که امروز کشیده بودم هیچ شد. البته چون وقتم کم بود و فردا باید میرفتم، وگرنه من آدمی نیستم که وِل کن چیزی باشم
-
هوف
یکشنبه 14 دیماه سال 1393 19:05
فردا دارم میرم تهران، یه عالمه کار دارم... حالا همش به کنار، یکی نمیاد به من بگه اینهمه کار دارم کار دارم میکنی و هیچی نمیشی ؟ البته اگه این سفر اونجور که برنامه ریزی کردیم پیش بره، پیشرفت خوبی می کنیم
-
جوجه ها
شنبه 13 دیماه سال 1393 21:24
اون دوتا جوجه زرنگا رو که گربه خفه کرد دوتا جوجه جدید گرفتیم، یکیشون امروز مریض بود، قبض شده بود... داشت جیغ میزد اومدم تو حیاط دیدم افتاده داره پاهاشو تکون میده، در واقع داشتم صحنه مُردنش رو میدیدم. خیلی بد بود، کاش نمیدیدم... شاید بگید جوجه یا مال دختراس یا مال بچه کوچیکا. ولی اینطور نیست ... باحالن
-
این هفته
شنبه 13 دیماه سال 1393 02:04
احساس میکنم یه سری چیزا داره خوب پیش میره، امیدوارم این دو هفته هم طبق برنامه پیش بریم و خوب بشه این هفته و هفته ی بعدی خدا رحم کنه فقط
-
خسته شدن
شنبه 13 دیماه سال 1393 01:58
این روزا بیشتر از هرچیزی و هرکسی به خودم نیاز دارم..
-
گربه
شنبه 6 دیماه سال 1393 12:52
خدایا نسل هرچی گربه و گربه صفت هست رو منقرض کن الهی آمین
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1393 00:47
از هیچ آغاز شد و به هیچ پایان یافت و درد در میانه بود.. - جی.سی وان شاگن
-
به چَ َ َ َ پ چَپ
سهشنبه 8 مهرماه سال 1393 23:20
ما هم رفتنی شدیم به چَپ چَپ . . .
-
نه، هیچوقت
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 03:17
تا آنجا که می توانم سعی می کنم نوشته های وبلاگم را پاک نکنم. خوب اگر قرار بود پاکشان کنم که هیچوقت تصمیم به نوشتنشان نمی گرفتم. این نوشتن ها خیلی بدرد میخورد. مثلاً به درد این میخورد که هروقت آنها را دوباره خوانی میکنی پشت دستت حسابی داغ می شود تا دیگر از این غلط ها نکنی. خوب چه کاری است وقتی خدا اینهمه راه برای زندگی...
-
خاطراتی که بدست باد سپرده شدند
دوشنبه 31 شهریورماه سال 1393 03:08
پائیز و شروعی دوباره :)
-
چون نیستی...
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 14:45
اینقد که واسه تولد تو روزشماری کردم، واسه تولدم خودم نکردم. بالاخره اومد ولی مثل یه روز عادی، داره خیلی بد تموم میشه چون نیستی...
-
همم
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 22:39
همیشه یه استثناهایی میاد که بهونه ی دوباره بودنت میشه. میاد؟
-
تنهایی
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1393 13:13
تنها به دنیا اومدم یه روزم تنها از این دنیا میرم، منو از تنهایی نترسون... گ.چ
-
رفتنی رفتنی است
جمعه 2 خردادماه سال 1393 02:26
حالا هرچه تلاش کنم برای ماندنت، هر چقدر هم که زور بزنم، هرچه پایت را به پای ِ درخت محبتم محکمتر ببندم، اما مادربزرگ راست میگفت، رفتنی میرود... گارسیا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1393 02:02
زندگی همین خوشی های ساده است مثل خنداندن تو! گارسیا چپ دست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1393 01:38
خیلی وقت پیش اینو میدونستم که یه روزی این روزا میاد... اینم میدونم که این روزا هم میگذره ... و میدونم که از این به بعد هم تا ابد درگیرتم.