بیست سال دیگه
زن، بچه، کار، زندگی، بدبختی، هنوز هم ننگ، ننگ، ننگ
...
در حالی که بچه ام پشت لپ تاپ شخصی خودش نشسته و داره وبلاگشو آپ می کنه
چشمم به یکی از پست هاش میوفته
یه روز خوب میاد که ...
با تمام احساسات تصور اون لحظه رو می کنم
آهی می کشم که ...
نگو این حرفو نزن....امیدوارم که اینجور نباشه...امیدوارم روزی بیاد که بچه ات بهت افتخار کنه واسه رئزای خوبی که براش ارمغان آوردی
خدا کنه
کاش بیاد..
نگو این حرفو نزن....امیدوارم که اینجور نباشه...امیدوارم روزی بیاد که بچه ات بهت افتخار کنه واسه رئزای خوبی که براش ارمغان آوردی
خدا کنه
کاش بیاد..